پلتفرم ها و عملیات برای نجات اقتصادی سینمای ایران

سینما به عنوان هنر هفتم که این روزها کفه صنعتی بودنش سنگینی بیشتری هم پیدا کرده، برای پوشش هزینه های خود از روش های مختلفی استفاده می کند. بخش مهمی از آن همچنان به شیوه کلاسیک یعنی سرازیر شدن پول از جیب تماشاگر به گیشه بوده و در سراسر جهان نیز سازوکار مشخصی دارد. پس از آن به جلب نظر مساعد اسپانسرها بازمی گردد که معامله ای دوسر سود برای طرفین به حساب می آید. چرا که از یک سو، هنر هفتم به شکل بالقوه میلیون ها مخاطب داشته و ویترین فوق العاده ای برای محصولات آنها به حساب می آید. شکلی ظریف از تبلیغات که باید شمایلی زیرپوستی داشته و تماشاگر آن را گل درشت و اغراق شده حس نکند. از سوی دیگر، تهیه کنندگان سینما بخشی از هزینه های خود را با این روش مستهلک کرده و قدرت ریسک پذیری شان را بالاتر می برند.

با تولید انبوه ویدیوهای خانگی از بتاماکس و یوماتیک گرفته تا وی اچ اس، راه تازه ای باز شد تا تماشاگران سینما قادر به تماشای آثار مورد علاقه خود در خانه و روی صفحه کوچک تلویزیون شوند. به این ترتیب، ویدئوکلوپ ها به راه افتاده و فیلم ها پس از پایان اکران روی نوارهای خام تکثیر و توزیع و اجاره داده می شدند. (کوئنتین تارانتینو) یکی از همان خوره سینماهایی است که برای بودن در این فضا، کارش را از کار در کلوپ های اجاره فیلم آغاز کرده و حتی نخستین فیلمنامه بلند سینمایی خود که ابتدای دهه نود ساخته شد را در همین فضا نوشت!

در سینمای پس از انقلاب و با وجود حمایت آشکار و پنهان نهادهای دولتی از هنر هفتم، اما همچنان نگاه تهیه کنندگان بخش خصوصی همچنان به گیشه بوده و به همین خاطر هم تعادلی بین دخل و خرج وجود داشت. در عین حال تنوع ژانر نیز وجود داشته و تهیه کنندگان به این نکته ظریف اما کلیدی توجه زیادی نشان می دادند. به همین خاطر هم وقتی فهرست پرتماشاگرترین فیلم های دهه شصت را ورق می زنیم با این تنوع دلپذیر مواجه می شویم. از ملودرام هایی نظیر: گل های داودی ساخته رسول صدرعاملی و بگذار زندگی کنم ساخته شاپور قریب گرفته تا اکشن هایی جذاب با محوریت جنگ تحمیلی همچون: عقاب ها ساخته ساموئل خاچیکیان و کانی مانگا به کارگردانی سیف الله داد. در این ایام سینمای کودک و نوجوان هم رونق فوق العاده داشته و با فیلم هایی نظیر: شهر موش ها ساخته مرضیه برومند، گلنار ساخته کامبوزیا پرتوی و دزد عروسک ها به کارگردانی محمدرضا هنرمند رکوردشکن شد.

پس از گیشه، امید سینمای ایران به حقوق ناشی از فروش رایت فیلم ها به تلویزیون، هواپیمایی و ناوگان ریلی بود که برای تهیه کنندگان خط پایان حساب و کتاب های مالی و احیانا پر کردن ضررهای مالی ناشی از شکست آثارشان به حساب می آمد. در دهه هفتاد و با به راه افتادن موسسه رسانه های تصویری، محل درآمد تازه ای برای بنیه ضعیف اقتصاد سینمای ایران به وجود آمده و این موسسه رایت آثار را با قیمتی کاملا معمولی با توجه به رده بندی کیفی معاونت سینمایی وقت و نیز فروش آنها در اکران، تعیین و پرداخت می کرد. این روند تا اوایل دهه هشتاد هم ادامه پیدا کرد تا اینکه سینمای ایران با پدیده هولناکی به نام قاچاق مواجه شد. از تصویربرداری ویدیویی بی کیفیت از روی پرده به سبک و سیاق فیلم های قاچاقی روز دنیا تا نسخه های لو رفته با کیفیت از جاهای دیگر که همگی آنها به یک نقطه می رسید و آن هم ریزش شدید مخاطب و سقوط آزاد سینمای ایران به سمت ورشکستگی بود.

با افزایش ضریب نفوذ اینترنت در ایران در انتهای دهه هشتاد، توجه تهیه کنندگان سینمای ایران نیز به این سو جلب شد اما همچنان بازاری کاملا مجهول پیش رویشان قرار داشت. چرا که هنوز نتفلیکس نخستین سریال خود با عنوان (خانه پوشالی) را روانه پخش آنلاین خود نکرده و بازارهای بین المللی را تسخیر نکرده بود. این اتفاق چند سال بعد و با تولد نخستین پلتفرم به آرامی رخ داده و سینماگران کشورمان را متوجه بازاری بکر و دست نخورده کرد که می تواند بخش تضمین شده ای از سرمایه یک فیلم را بازگرداند. در عین حال تولید سریال را از انحصار تلویزیون بیرون آورده و بازاری به وسعیت چند میلیون مخاطب را پیش رویشان بگذارد. سرانجام در سال 1394 و درست در زمانی که اینترنت کشورمان زیرساخت بهتر و قوی تری پیدا کرده و ضریب نفوذ آن نیز در کشور بسیار بالا رفته بود، نخستین پلتفرم داخلی کار خود را آغاز کرده و با تکیه بر روش آزمون و خطا به مرور مشکلات و حفره های موجود را برطرف کرد.

در سال های اخیر و به خصوص پس از شیوع کرونا در ایران، پلتفرم ها از فیلیمو و نماوا تا فیلم نت رشد چشمگیری کرده و با توجه به تعطیلی کامل یا نصفه و نیمه سالن های سینما، مخاطبانی میلیونی را به سمت خود کشاندند. تولید سریال که مهمترین برگ برنده آنها در رقابت با تلویزیون و سینما بود، اهمیت بیشتری پیدا کرده و خیلی زود جای خود را بین خانواده های ایرانی باز کرد. تا جایی که بسیاری از آنها هر هفته و در همان نخستین ساعات عرضه سریال به سرعت پای گیرنده ها نشسته و به تماشای تازه ترین قسمت سریال موردعلاقه خود پرداختند. یکی از پلتفرم هایی که به تازگی پا به این عرصه گذاشته و با گشتی کوتاه در آرشیو غنی آن می توان به بخش مهمی از تولیدات سینمای ایران در سال های گذشته دست پیدا کرد، (تماشاخانه) نام دارد که به شکل رایگان به عرضه محصولات متنوع خود می پردازد. از فیلم های خاطره انگیز دهه های شصت و هفتاد تا دهه های هشتاد و نود و سریال هایی که هر کدام جذابیت هایی برای طیف های مختلف مخاطبان دارند. در کنار اینها، تماشاخونه از تولید سریال های اختصاصی هم غافل نمانده که از نمونه های در حال پخش آن می توان به آمستردام ساخته مسعود قراگوزلو و در نوبت پخش با نام های سریال پدر گواردیولا به کارگردانی سعید نعمت الله در ژانر کمدی و هفت ساخته کیارش اسدی زاده در گونه ملودرام اشاره کرد که بازار سریال سازی را گرم تر از قبل کرده و رقابت جانانه ای را میان تماشاخونه و سایر پلتفرم ها به وجود آورده است.